Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (1948 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Schwager {m} U شوهر خواهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Neffe {m} U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
Großneffe {m} U پسر پسربرادر زن یا پسر خواهر شوهر وغیره
Other Matches
Schwester {f} U خواهر
weibliches Geschwisterkind {n} U خواهر
Geschwister {pl} U خواهر و برادران
geschwisterlich <adj.> U خواهر و برادرانه
Halbschwester {f} U خواهر ناتنی
Neffe {m} U پسر خواهر
Schwesterherz {n} U خواهر [خطاب]
Schwesterchen {n} U خواهر [خطاب]
Stiefschwester {f} U خواهر ناتنی
Geschwisterkind {n} U یک بچه از خواهر و برادران
geschwisterlich <adj.> U مانند خواهر و برادر
Großnichte {f} U دختر پسر خواهر
Großneffe {m} U بچه پسر خواهر
seine stets fröhliche Schwester {f} U خواهر همیشه خوشحال او
Nichte {f} U دختر برادر یا خواهر
Ehegatte {m} U شوهر
Ehepaar {n} U زن و شوهر
Ehemann {m} شوهر
Schwesterherz, kannst du mir da helfen? U ای خواهر میتوانی به من با این کمک کنی؟
Halbschwester mütterlicherseits U خواهر امی [ناتنی از طرف مادر]
Schwiegervater {m} U پدر شوهر
Schwiegermutter {f} U مادر شوهر
Onkel {m} U شوهر عمه
Onkel {m} U شوهر خاله
Meine Schwester sagt, sie freut sich schon darauf, dich kennenzulernen. U خواهر من می گوید که مشتاق است با تو آشنا شود.
Er stand immer im Schatten seiner älteren Schwester. U او همیشه زیر نفوذ خواهر بزرگش بود.
ihr wesentlich älterer Mann U شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
Ehestreit {m} U نزاع بین زن و شوهر
Wir mussten die ganze Zeit auch meine kleine Schwester mitschleppen. U تمام مدت ما باید خواهر کوچکم را با خودمان می بردیم.
wie Hund und Katze leben U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
großer Bruder {m} U برادر بزرگ [که مواظب برادر و خواهر کوچک است]
Günstlingswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Vetterleswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Klüngelwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Freunderlwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در اتریش]
Vetterliwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [ در سوییس]
Vetternwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در آلمان و سوییس]
Amigowirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح عامیانه]
Nepotismus {m} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح رسمی] [سیاست]
Recent search history Forum search
2شوهر جذاب من
2شوهر جذاب من
1شوهر خواهر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com